لار
تودرلاری ومن ازلارسیرم تودرییلاقی ومن د ر گرمسیرم بخوراز اب ییلاق نوش جانت که من ازا ب ییلاق بینسیبم

زاهدان...
حسینا گفت از اینجا میکنم بار
به زاهدان می روم یا سر حد لار
به زاهدان می روم اینجا نمانم
میان دوست و دشمن گشته ام خار
همه یار دارن و بی یار ماییم
لباس کهنه ور بازار مائیم
همه دارن لباس کد خدائی
نمد پو ش و قلندر وار مائم